Hekayat
تاریخ : یک شنبه 25 اسفند 1392
نویسنده : MOHAMMAD-D

 

حکایات

 

 

صبح شد و مرد با انرژی و حس خوب مطابق هر روز سوار بر اتومبیل شخص اش شد و به سمت محل کارش حرکت کرد .
در جاده ی دو طرفه ، ماشینی را دید که از روبرو می آمد و راننده آن ، خانم جوانی بود .
وقتی این دو به هم رسیدند؛ خانم در یک لحظه شیشه ی ماشینش رو پایین کشید و بی مقدمه خطاب به مرد فریاد زد :حیووووووووون ..!
مرد معتجب شد اما بلافاصله در جواب داد زد : میمووووووون ..
هر دو به راه خودشون ادامه دادند
مرد به خاطر واکنش سریع و هوشمندانه ای که نشون داده بود خوشنود و خوشحال بود و در ذهنش داشت به کلمات بیشتری که می تونست توو اون لحظه بار اون خانم کنه فکر می کرد و از کلماتی که به ذهنش می رسید خنده اش می گرفت .
اما چند ثانیه بعد سرپیچ که رسید یه خوک وحشی با شدت خورد توی شیشه ی جلوی ماشین و اتومبیل مرد به سمت درختان جنگل منحرف شد …..
اونجا بود که فهمید حرف اون زن هشدار بوده نه فحش …

    

                                                

چند وقت پیش با همسر و فرزندش رفته بود رستوران :   افراد زیادی اونجا نبودن، سه نفر ما بودیم با یه زن و شوهر جوان و یک پیرزن و پیرمرد که حدوداً ۶۰-۷۰ ساله بودن. ما غذامون رو سفارش داده بودیم که مردی اومد تو رستوران. یه چند دقیقه‌ای گذشته بود که اون مرد شروع کرد به صحبت کردن با موبایلش. با صدای بلند صحبت می‌کرد و بعد از اینکه صحبتش تمام شد رو کرد به همه ماها و با خوشحالی گفت که خدا بعد از ۸ سال یه بچه بهشون داده و همینطور که داشت از خوشحالی ذوق میکرد رو کرد به صندوق دار رستوران و گفت این چند نفر مشتریتون مهمون من هستن. میخوام شیرینی بچم رو بهشون بدم. به همشون باقالی پلو با ماهیچه بده. خوب ما همگیمون با تعجب و خوشحالی داشتیم بهش نگاه میکردیم که من از روی صندلیم بلند شدم و رفتم طرفش. اول بوسش کردم و بهش تبریک گفتم و بعد بهش گفتم ما قبلا غذا مون رو سفارش دادیم و مزاحم شما نمیشیم. اما بالاخره با اصرار زیاد پول غذای ما و اون زن و شوهر جوان و اون پیرزن پیرمرد رو حساب کرد و با غذای خودش که سفارش داده بود از رستوران خارج شد.
این جریان گذشت و یک شب با خانواده رفتم سینما و تو صف برای گرفتن بلیت ایستاده بودیم که ناگهان با تعجب همون مرد تو رستوران رو دیدم که با یه دختر بچه ۴-۵ ساله ایستاده بود تو صف. یه جوری که متوجه من نشه نزدیکش شدم و باز هم با تعجب دیدم که دختره داره اون مرد رو بابا خطاب میکنه. دیگه داشتم از کنجکاوی می‌مردم. دل زدم به دریا و رفتم از پشت زدم رو کتفش. به محض اینکه برگشت من رو شناخت. یه ذره رنگ و روش پرید. اول با هم سلام و علیک کردیم بعد من با طعنه بهش گفتم ماشالله از ۲-۳ هفته پیش بچتون بدنیا اومد و بزرگم شده. همینطور که داشتم صحبت می‌کردم پرید تو حرفم و گفت: «داداش اون جریان یه دروغ بود، یه دروغ شیرین که خودم میدونم و خدای خودم.»
دیگه با هزار خواهش و تمنا از طرف من، گفت: «اون روز وقتی وارد رستوران شدم سفارش رو دادم و روی یکی از صندلی‌ها نشسته بودم که صدای اون پیرمرد و پیر زن رو شنیدم. البته اونا نمیتونستن منو ببینن و داشتن با خنده با هم صحبت میکردن. پیرزن گفت کاشکی می‌شد یکم ولخرجی کنی امروز یه باقالی پلو با ماهیچه بخوریم. الان یه سال میشه که ماهیچه نخوردم. پیرمرد در جوابش گفت ببین اومدی نسازی‌ها. قرار شد بیایم رستوران و یه سوپ بخوریم و برگردیم خونه. اینم فقط بخاطر اینکه حوصلت سر رفته بود. من اگه الان هم بخوام ولخرجی کنم نمیتونم بخاطر اینکه ۱۸ هزار تومان بیشتر تا سر برج برامون نمونده. همین طور که داشتن با هم صحبت میکردن گارسون اومد سر میزشون و گفت چی میل دارین. پیرمرده هم بیدرنگ جواب داد پسرم ما هردومون مریضیم اگه میشه دو تا سوپ با یه دونه از اون نونای داغتون برامون بیار. من تو حال و هوای خودم نبودم. تمام بدنم سرد شده بود. احساس کردم دارم می‌میرم.رو کردم به آسمون و گفتم خدا شکرت فقط کمکم کن. بعد اونجوری فیلم بازی کردم که اون پیرزن بتونه یه باقالی پلو با ماهیچه بخوره همین.»
ازش پرسیدم: «چرا دیگه پول غذای بقیه رو دادی؟ ماها که دیگه احتیاج نداشتیم.»
گفت: «داداشمی، پول غذای شما که سهل بود، من حاضرم تمام دارایی مو بدم ولی کسی رو تحقیر نکنم.»
این و گفت و رفت. یادم نمیاد که باهاش خداحافظی کردم یا نه، ولی یادمه که اصلاً متوجه نشدم موضوع فیلم چی بود.

  

  

یکی از اساتید دانشگاه شهید بهشتی خاطره جالبی را که مربوط به سالها پیش بود نقل میکرد:

“چندین سال قبل برای تحصیل در دانشگاه سانتا کلارا کالیفرنیا، وارد ایالات متحده شده بودم،
سه چهار ماه از شروع سال تحصیلی گذشته بود که یک کار گروهی برای دانشجویان تعیین شد که در گروه های پنج شش نفری با برنامه زمانی مشخصی باید انجام میشد.
دقیقا یادمه از دختر آمریکایی که درست توی نیمکت بغلیم مینشست و اسمش کاترینا بود پرسیدم که برای این کار گروهی تصمیمش چیه؟
گفت اول باید برنامه زمانی رو ببینه، ظاهرا برنامه دست یکی از دانشجوها به اسم فیلیپ بود.
پرسیدم فیلیپ رو میشناسی؟
کاترینا گفت آره، همون پسری که موهای بلوند قشنگی داره و ردیف جلو میشینه!
گفتم نمیدونم کیو میگی!
گفت همون پسر خوش تیپ که معمولا پیراهن و شلوار روشن شیکی تنش میکنه!
گفتم نمیدونم منظورت کیه؟
گفت همون پسری که کیف وکفشش همیشه ست هست باهم!
بازم نفهمیدم منظورش کی بود!
اونجا بود که کاترینا تون صداشو یکم پایین آورد و گفت فیلیپ دیگه، همون پسر مهربونی که روی ویلچیر میشینه…
این بار دقیقا فهمیدم کیو میگه ولی به طرز غیر قابل باوری رفتم تو فکر،
آدم چقدر باید نگاهش به اطراف مثبت باشه که بتونه از ویژگی های منفی و نقص ها چشم پوشی کنه…
چقدر خوبه مثبت دیدن…
یک لحظه خودمو جای کاترینا گذاشتم ، اگر از من در مورد فیلیپ میپرسیدن و فیلیپو میشناختم، چی میگفتم؟
حتما سریع میگفتم همون معلوله دیگه!!
وقتی نگاه کاترینا رو با دید خودم مقایسه کردم خیلی خجالت کشیدم…
شما چی فکر میکنید؟
چقد عالی میشه اگه ویژگی های مثبت افراد رو بیشتر ببینیم و بتونیم از نقص هاشون چشم پوشی کنیم”

  

                         

 پروفسور حسابی؛ ملقب به پدر فیزیک ایران بعد از ملاقاتی كه با انیشتین داشتند و پس از آنكه انیشتین به ایشان نوید می دهند كه نظریه شما در آینده ای نه چندان دور، علم فیزیك را در جهان متحول خواهد كرد، به پروفسور پیشنهاد می دهد كه برای تكمیل نظریه خود در آزمایشگاه مجهز دانشگاه شیكاگو به كار خود ادامه دهد. در ادامه ایمیل خاطره ای بسیار آموزنده از ایشان در دانشگاه شیکاگو نقل شده كه هر ایرانی را به فكر وا می دارد. امیدوارم شما دوستان هم فرصت خوندنش رو از دست ندهید ...

دانشگاه شیکاگو بسیار پیشرفته بود. مهم تر از هر چیزی آزمایشگاه های متعدد و معتبر آن بود.

من در لابراتوار بسیار پیشرفته اپتیک، مشغول به کار شدم. در خوابگاه دانشگاه هم اتاق مجهزی برای اقامت، به من داده بودند.

از نظر وسایل رفاهی، مثل اتاق یک هتل بسیار خوب بود. آدم باورش نمی شد، این اتاق در دانشگاه باشد. معلوم بود که همه چیز را، برای دلگرمی محققین و اساتید، فراهم کرده بودند.

نکته خیلی مهم و حائز اهمیت، آزمایشگاه ها و چگونگی تجهیزات آن بود. یک نمونه از آن مربوط به میزی می شد که در آن آزمایشگاه به من داده بودند. این میز کشوی کوچکی داشت.

از روی کنجکاوی آنرا بیرون کشیدم و با کمال تعجب، چشمم به یک دسته چک افتاد. دسته چک را برداشتم و متوجه شدم تمام برگه های آن امضا شده است!

فوراً آنرا نزد پروفسوری که رئیس آزمایشگاه ها و استاد راهنمای خودم بود بردم. چک را به او دادم و گفتم: ببخشید استاد، که بی خبر مزاحم شدم. موضوع بسیار مهمی اتفاق افتاده است. ظاهراً این دسته چک مربوط به پژوهشگر قبلی بوده و در کشوی میز من جا مانده است. و اضافه کردم، مواظب باشید، چون تمام برگ های آن امضا شده است، یک وقت گم نشود.

پروفسور با لبخند تعجب آوری، به من گفت: این دسته چک را دانشگاه برای شما، مانند تمام پژوهشگران دیگر دانشگاه، آماده کرده است، تا اگر در هنگام آزمایش ها به تجهیزاتی نیاز داشتید، بدون معطلی به کمپانی سازنده تجهیزات اطلاع بدهید. آن تجهیزات را، برای شما می آورند و راه می اندازند و بعد فاکتوری به شما می دهند. شما هم مبلغ فاکتور شده را روی چک می نویسید و تحویل کمپانی می دهید. به این ترتیب آزمایش های شما با سرعت بیشتری پیش می روند.

توضیح پروفسور مرا شگفت زده کرد و از ایشان پرسیدم: بسیار خوب، ولی این جا اشکالی وجود دارد، و آن امضای چک های سفید است؛ اگر کسی از این چک سوء استفاده کرد، شما چه خواهید کرد؟با لبخند بسیار آموزنده ای چنین پاسخ داد: "بله، حق با شماست. ولی باید قبول کنید، که درصد پیشرفتی که ما در سال بر اساس این اعتماد به دست می آوریم، قابل مقایسه با خطایی که ممکن است اتفاق بیفتد نیست."

"این نکته، تذکر یک واقعیت بزرگ و آموزنده بود. نکته ای ساده که متاسفانه ما در کشورمان نسبت به آن بی توجه هستیم."

یک روز که در آزمایشگاه مشغول به کار بودم، دیدم همین پروفسور از دور مرا به شکلی غیر معمول، نگاه می کند. وقتی متوجه شد که من از طرز دقت او نسبت به خودم متعجب شده ام، با لبخندی بسیار
جذابی کنارم آمد و گفت: آقای دکتر حسابی، شما تازگی ها چقدر صورتتان شبیه افراد آرزومند شده است؟ آیا به دنبال چیزی می گردید، یا گم گشته خاصی دارید؟

من که از توجه پروفسور تعجب کرده بودم با حالت قدرشناسی گفتم: بله، من مشغول تجربه ی نظریه ی خودم در مورد عبور نور از مجاورت ماده هستم. برای همین، اگر یک فلز با چگالی زیاد، مثل شمش طلا با عیار بالا داشتم، از آزمایش های متعدد، روی فلزهای معمولی خلاص می شدم و نتایج بهتری را در فرصت کمتری به دست می آوردم؛ البته این یک آرزوست.

او به محض شنیدن خواسته ام، گفت: پس چرا به من نمی گویید؟

گفتم آخر خواسته من، چیز عملی نیست. من با شمش آلومینیوم، میله برنز و میله آهنی تجربیاتی داشته ام. ولی نتایج کافی نگرفته ام و می دانم که دستیابی به خواسته ام غیر ممکن است.

پروفسور وقتی حرف های مرا شنید از ته دل خنده ای کرد و اشاره کرد که همراه او بروم.

با پروفسور به اتاق تلفنخانه دانشگاه آمدیم. پروفسور با لبخند و شوق، به خانمی که تلفنچی و کارمند جوان آنجا بود، سفارش شمش طلا داد و خداحافظی کرد و رفت.

من که هنوز باورم نمی شد، فکر می کردم پروفسور قصد شوخی دارد و سربه سرم می گذارد. با نومیدی به تعطیلات آخر هفته رفتم.

در واقع 72 ساعت بعد، یعنی روز دوشنبه که به آزمایشگاه آمدم، دیدم جعبه ای روز میز آزمایشگاه است. یادداشتی هم از طرف همان خانم تلفنچی، روی جعبه قرار داشت که نوشته بود امیدوارم این شمش طلا، به طول 25 سانتی متر و با قطر 5 سانتی متر با عیار بسیار بالایی به میزان 24، که تقاضا کرده اید، نتایج بسیار خوبی برای کار تحقیقی شما بدست دهد.

با ناباوری ولی اشتیاق و امید به آینده ای روشن کارم را شروع کردم. شب و روز مطالعه و آزمایش می کردم تا بهترین نتایج را بدست آورم.

حالا دیگر نظریه ام شکل گرفته بود و مبتنی بر تحقیقات علمی عمیق و گسترده ای شده بود.

بعد از یکسال که آزمایش های بسیار جالبی را با نتایج بسیار ارزشمندی به دست آورده بودم، نزد آن خانم آوردم و شمش طلای خرده شده و تکه تکه را که هزار جور آزمایش روی آن انجام داده بودم را داخل یک
جعبه روی میز خانم تلفنچی گذاشتم.

به محض اینکه چشمش به من افتاد مرا شناخت و با لبخند پر مهر و امیدی، از من پرسید: آیا از تحقیقات خود، نتایج لازم را بدست آوردید؟

فوراً پاسخ دادم: بلی، نتایج بسیار عالی و شایان توجهی، بدست آوردم. به همین دلیل نزد شما آمده ام که شمش را پس بدهم، ولی بسیار نگران هستم. زیرا این شمش، دیگر آن شمش اولی نیست، و در جعبه را باز کردم و شمش تکه تکه شده را به او نشان دادم و پرسیدم حالا باید چه کار کنم؟ چون قسمتی از این شمش را بریده ام، سوهان زده ام و طبیعتاً مقداری از طلاها دور ریخته شده است.

خانم تلفنچی با همان روی خوش لبخند بیشتری زد و به من گفت: اصلاً مهم نیست، نتایج آزمایش شما برای ما مهم است. مسئولیت پس دادن این شمش با من است.

وقتی با قدم های آرام و تفکری ژرف از آنچه گذشته است، به خوابگاه می آمدم، به این مهم رسیدم، که علت ترقی کشورهای توسعه یافته، همین اطمینان خاطر و احترام کارکنان مراکز تحقیقاتی می باشد و بس، یعنی کافیست شما در یک مرکز آموزشی، دانشگاهی و یا تحقیقاتی کار کنید، دیگر فرقی نمی کند که شما تلفنچی باشید یا استاد.

چون تمام مجموعه آن مراکز در کشورهای پیشرفته دارای احترام هستند و بسیار طبیعی است که وقتی دست یک پژوهشگری در امر تحقیقات و یا تمام تجهیزات باز باشد و دارای احترامی شایسته باشد، حاصلی به جز توسعه علمی در پی نخواهد داشت.

  

  

داستانی است درمورد اولين ديدار "امت فاكس"، نويسنده و فيلسوف معاصر، ‌از آمريكا، هنگامی كه برای نخستين بار به رستوران سلف سرويس رفت.
وی كه تا آن زمان هرگز به چنين رستورانی نرفته بود، در گوشه ای به انتظار نشست، با اين نيت كه از او پذيرايی شود.
اما هرچه لحظات بيشتری سپری ميشد، ناشكيبايی او از اينكه ميديد پيشخدمتها كوچكترين توجهی به او ندارند، شدت گرفت.
از همه بدتر اينكه مشاهده ميكرد كسانی كه پس از او وارد شده بودند، در مقابل بشقابهای پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند.
وی با ناراحتی به مردی كه بر سر ميز مجاور نشسته بود، نزديك شد و گفت: من حدود بيست دقيقه است كه در ايجا نشسته ام بدون آنكه كسی كوچكترين توجهی به من نشان دهد. حالا ميبينم شما كه پنج دقيقه پيش وارد شديد، با بشقابی پر از غذا در مقابل من، اينجا نشسته ايد! موضوع چيست؟ مردم اين كشور چگونه پذيرايی ميشوند؟

مرد با تعجب گفت: اينجا سلف سرويس است، سپس به قسمت انتهايی رستوران، جايی كه غذاها به مقدار فراوان چيده شده بود، اشاره كرد و ادامه داد به آنجا برويد، يك سينی برداريد هر چه ميخواهيد انتخاب كنيد، پول آنرا بپردازيد، بعد اينجا بنشينيد و آنرا ميل كنيد!
امت فاكس كه قدری احساس حماقت ميكرد، دستورات مرد را پی گرفت، اما وقتی غذا را روی ميز گذاشت، ناگهان به ذهنش رسيد كه زندگی هم در حكم سلف سرويس است. همه نوع رخدادها، فرصتها، موقعيتها، شاديها، سرورها و غم ها در برابر ما قرار دارد، درحالی كه اغلب ما بی حركت به صندلی خود چسبيده ايم و آنچنان محو اين هستيم كه ديگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتی شده ايم از اينكه چرا او سهم بيشتری دارد كه هرگز به ذهنمان نميرسد خيلی ساده از جای خود برخيزيم و ببينيم چه چيزهايی فراهم است، سپس آنچه ميخواهيم برگزينيم.

وقتی زندگی چيز زيادی به شما نميدهد، به دليل آنست كه  شما هم چيز زيادی از او نخواسته اي

  

 

  

درس های بیاد ماندنی
روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم. شغلم را دوستانم را ، مذهبم را ، زندگی ام را ! به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا صحبت کنم. به خدا گفتم: آیا میتوانی دلیلی برای ادامه زندگی برایم بیاوری؟ و جواب او مرا شگفت زده کرد. او گفت: آیا سرخس و بامبو را می بینی؟ پاسخ دادم: بلی. فرمود: هنگامی که درخت بامبو و سرخس را آفریدم، به خوبی از آنها مراقبت نمودم. به آنها نور و غذای... کافی دادم. دیر زمانی نپایید که سرخس سر از خاک برآورد و تمام زمین را فرا گرفت اما از بامبو خبری نبود. من از او قطع امید نکردم. در دومین سال سرخسها بیشتر رشد کردند و زیبایی خیره کننده ای به زمین بخشیدند اما همچنان از بامبوها خبری نبود. من بامبوها را رها نکردم.
در سالهای سوم و چهارم نیز بامبوها رشد نکردند. اما من باز از آنها قطع امید نکردم. در سال پنجم جوانه کوچکی از بامبو نمایان شد. در مقایسه با سرخس کوچک و کوتاه بود اما با گذشت
۶ ماه ارتفاع آن به بیش از ۱۰۰ فوت رسید. ۵ سال طول کشیده بود تا ریشه های بامبو به اندازه کافی قوی شوند. ریشه هایی که بامبو را قوی می ساختند و آنچه را برای زندگی به آن نیاز داشت را فراهم میکردند. خداوند در ادامه فرمود: آیا میدانی در تمامی این سالها که تو درگیر مبارزه با سختیها و مشکلات بودی در حقیقت ریشه هایت را مستحکم میساختی . من در تمامی این مدت تو را رها نکردم همانگونه که بامبو ها را رها نکردم. هرگز خودت را با دیگران مقایسه نکن و بامبو و سرخس دو گیاه متفاوتند اما هر دو به زیبایی جنگل کمک میکنند. زمان تو نیز فرا خواهد رسید تو نیز رشد میکنی و قد میکشی!
از او پرسیدم : من چقدر قد میکشم.
در پاسخ از من پرسید : بامبو چقدر رشد میکند؟
جواب دادم : هر چقدر که بتواند.
گفت : تو نیز باید رشد کنی و قد بکشی ، هر اندازه که بتوانی.
به یاد داشته باش که من هرگز تو را رها نخواهم کرد خــــــدا

 

 

 

 

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
موضوعات مرتبط: HEART POSTS , دل نوشته , ,
تاریخ : دو شنبه 12 اسفند 1392
نویسنده : MOHAMMAD-D

 

 

 


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
موضوعات مرتبط: FLIP , ,
تاریخ : سه شنبه 6 اسفند 1392
نویسنده : MOHAMMAD-D

 

 

 

 

خرید پروژه دانشجویی

 

 

 

 

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
موضوعات مرتبط: SHOP , فروشگاه , ,
تاریخ : سه شنبه 6 اسفند 1392
نویسنده : MOHAMMAD-D

شمعها و انرژی های حیاتی

 

چرا در اكثر مراسم روحاني، ديني، عرفاني و جادوگري از شمع استفاده ميشود؟

هستي از چهار عنصر تشكيل شده است باد – خاك – آب - آتشوقتي چيزي را از هستي درخواست ميكنيم بايد به شكلي اين خواسته را به گوش شعور نهفته در آن برسانيم .دعا كردن لفظي پيام ما را از طريق هوا به شعور هستي انتقال ميدهد و حرز و نبشته از طريق خاك هر چه طرق رساندن پيام متعدد تر باشد اجابت آن محتملتر است، مثلا اگر خواسته را به صورت دست نوشته به آب بسپاريم از دو عنصر خاك و آب استفاد كرده ايم ...
راز قدرت شمع در اين است كه چهار عنصر اصلي هستي را يكجا در خود جمع كرده است ...
در موم شمع عنصر خاك و زمين نهفته استدر شعله شمع آتشدود شمع عنصر هواستو موم ذوب شده آن نشانگر عنصر آب...بنابراين شمع با ظاهري ساده و اندازه اي كوچك قدرتي غير قابل تصور براي ارتباط با شعور باطني هستي داردشمع با سوختنش، با ذوب شدن مومش و با برخاستن دودش در خواست شما را تا عرش بالا ميبرد و تمام نيروهاي الهي و ملكوتي را براي تحقق بخشيدن تجسم ذهني شما بسيج ميكند شمع نشان دهنده نور حقيقت و خرد است. هر كس حداقل يك بار از نيروي جادويي شمع استفاده كرده است، در حالي كه از قدرت آن بي خبر بوده و آن فوت كردن شمع كيك تولد است و آرزويي كه در آن لحظه تصور كرده استرنگ بندي شمعها بستگي با توجه به درخواستي كه از آن ميشود متفاوت است
زمان استفاده از شمع جادويي نيز بسيار مهم است و بايد چرخه قمري ماه در نوع درخواست لحاظ شود :

-ماه نو (هلال جديد(: شروع كردن طرحي جديد، رشد و ترقي و شفا بخشي

-ماه در حال رشد ( رو به بدر ) : براي درخواستهايي كه چيزي به زندگي تان مي آورند و يا موجب جذب نيرويي به زندگي شما ميشوند)

 - ماه كامل ( نيرومندترين مرحله ) : براي باروري و بهره برداري از نعمتهاي طبيعت و تكميل و تحقق بخشيدن به آرزوها

 - ماه رو به زوال : دور كردن عادتهاي بد و انرژيهاي منفي از زندگي و جبران خسارت و صدمه هاي وارد شده و دفع بيماريها

 - ماه تاريك ( شبهاي بدون ماه ) : براي دفع بدشگوني هايي كه از طرف ديگران وارد گشته استزمان اجراي مراسم شب ميباشد(هرگز يك شمع را براي درخواست هاي متفاوت به كار نبريد. با هر شمع فقط يك مراسم درخواست انجام دهيد و بگذاريد تا شمع خود به خود بسوزد و تمام شود .
هرگز شمعي را بدون نيت خاصي روشن نكنيد، چون انرژي آن بدون هدف خاصي هدر ميرود. اگر شما نياز شخصي نداريد آن را براي دوستتان و يا براي كمك به هستي، صلح جهاني، تطهير محيط يا گنجشك هاي كوچك روشن كنيد
.
هرگز شمع را با فندك روشن نكنيد و براي اينكار از كبريت استفاده كنيد
.
قبل از هر مراسم درخواست شمعتان را با انرژي درخواست مورد نظر شارژ نماييدشارژ كردن شمع :شارژ كردن يعني اينكه شمع را با قدرت شخصي تان آماده كنيدشمع را محكم بين دستهايتان بگيريد. موم را بين انگشتانتان بگيريدو چشمانتان را ببنديدو احتياجتان را با صداي بلند تكرار كنيد. مثلا من شمع را به نيت سلامتي شارژ ميكنم تا براي من سلامتي بياورداين مورد را 9 بار تكرار كنيد واين فرآيند راسه بار تكرار كنيد و انرژي را از دستها به شمع منتقل كنيد .سپس براي 5 دقيقه آرام بنشينيد و احتياجتان را مجسم كنيد . اكنون شمع جادويي شما براي انجام مراسم درخواست آماده شده است درسته كه شمع سفيد براي انجام هر درخواستي به كار برده ميشود، امااگر خواستيد از رنگ سفيد به جاي رنگ ديگري استفاده كنيد كل فرآيند را 6 بار تكرار كنيد، مديتيشن قبل از هر مراسم ميتواند بسيار موثر باشد.ميتوانيد مراسم درخواست را به مراسمي آئيني تبديل كنيد. محلي براي خود درست كنيد و تمام اشيا و عكسهايي كه از آنها خاطره خوبي داريد و انرژي مثبت آنها را حس ميكنيد در آن قرار دهيداين مورد از موارد جانبي ريلكسيشن نيز محسوب ميشود ...و كلا با ضمير ناخودآگاه و نيروهاي كهكشاني در ارتباط ميباشد ... در اين كار فقط و فقط بايد تمركز داشت و همچنين اعتقاد .

 خاصيت هر شمع بر اساس رنگ آن شمع :

سفيد : خلوص و اقتدار در كنار هر رنگي قدرت آن رنگ افزايش ميابد. پاك كننده قوي بدن و محيط زندگيمان از انرژيهاي منفي

سیا ه : بسيار پر قدرت . استفاده زياد باعث افسردگی می شود .جلوگيري از چشم بد و جادو

قرمز :سمبل عشق – سلامتي و جهت دستيابي به آرزوها و جاه طلبي . موثر بر تقويت قواي جنسي و شهوت و تقويت عشق ورزي

 آبي : نماد درك معنوي .ايمان و اعتقاد را افزايش ميدهد.موجب دستيابي سريع به پول و ثروت.

سبز : ذوق و شوق و وفور نعمت بهمراه دارد . رشد و تحرك و تعادل بين جسم و ذهن .

نارنجي : جذب افراد – حيوانات و چيزهاي دلخواه . سمبل لذت و خلاقيت .

زرد : براي كساني كه كنكور و امتحان دارند زرد مفید است .  زرد و طلایی  تقويت رويابيني و درك آن.

صورتي :نشانه عشق و موفقيت . محرك قصد و نيت خالصانه و جامه عمل پوشاندن به آرزوها.

خاكستري و نقره اي :نماد آشكار سازي.موثر در مراقبه .بيداري ضمير ناخودآگاه . چرخهاي زندگي را بنفع شما ميچرخاند.

بنفش و ارغواني : نماد قدرت و برتري .موفقيت جاه و جلال و هماهنگي معنوي.

قهوه اي : مراقبه در نور اين شمع شمارا در پيداكردن اشياءگمشده ياري ميكند .قوه يقيين و تشخيصتان را بيدار ميكند.

 -- يادتان باشد شما ميتوانيد با بهره گيري از خواص رنگها در بخش رنگ درماني از همان شمع رنگي نيز براي کمک به  شفاي بيماريهاي جسمي و روحي نيز بهره بگيريد.

 

شمع درماني

آتش  اسرار آميز. هم حرارت و آرامش دارد هم نور و روشنايي بهمراه دارد هم هيبت و عظمت . در سرتاسر زندگي بشري از فيزيكي تا غيرفيزيكي آتش انجام وظيفه كرده است از نور و گرماي خورشيد كه موجب حفظ زندگي در كره زمين است تا آتش عشق و احساسات كه موجب الهام و خلاقيت است .آتش در تمام جنبه هاي زندگي وجود دارد و حضورش تقريبا در همه جا حس ميشود از آتشفشان گرفته تا حرارت معمولي بدن.از همان زمانيكه آتش در اختيار بشر قرار گرفت از شمع نيز براي مقاصد فيزيكي و غير فيزيكي استفاده شد. شمع نماد پرقدرت نور و حرارت و انرژيست. چرا هرگاه شمعي روشن ميكنيم احساس خوشايند و خوبي پيدا ميكنيم ؟ چه در معابد و مساجد و كليساهاوچه در عزا و چه در عروسيها شمع جايگاه ويژه خود را دارد.بزرگان از قدما شمع را نشان جمع 4 عنصر حياتي در يكجا ميدانستند و آنرا مقدس ميشمردند: شعله آن نشان آتش – بدنه آن نشان خاك – اشك روان از ذوب آن نشان آب و دودي كه از سر آتش بر ميخاست را نشان باد ميدانستند.وقتي شمعي را روشن ميكنيد تمام اين 4 عنصر پر قدرت حيات را بكار گرفته ايد!شما خالق نوري هستيد كه پيش تر وجود نداشته است و اين نور انرژي شفابخش خود را تقديم شما و محيط پيرامونتان ميكند.وقتي شمعي روشن ميشود نور و نيروي ارتعاشي آن جان ميگيرد و در حين سوختن رنگ آن نيز در فضا پخش ميشود كه بر اساس رنگ شمع شما ميتوانيد نوع درمانتان را مشخص نماييد.قبل از اينكه به توضيحات مربوط به رنگها و كاربردهاي شفابخشي آن بپردازيم ذكر نكاتي چند قبل از شروع كار مهم است :

- شمع را قبل از استفاده تمييز كنيد براي اينكار از روغن زيتون استفاده كرده جهت روغن مالي شمع از پايين بسمت سر شمع باشد با اينكار انرژيهاي منفي جذب شده ببيرون منتقل ميگردد.

 - از هر شمعي كه براي شفابخشي استفاده ميكنيد فقط و فقط براي همين منظور استفاده شود ..

- از شمع بر عليه ميل و اراده ديگران استفاده نكنيد واكنشهاي بدي برايتان بهمراه دارد.

- حتما پس از پايان درمان شمع را خاموش كنيد يادتان باشد با فوت كردن هرگز اينكار را انجام ندهيد نفس نيز مانند آتش خلاق است نبايد براي خاموش كردن نيرويي خلاق از نيروي خلاق ديگري استفاده كرد(جالب است كه دردین نيز فوت به شمع مكروه است و قديمي ترها يا با انگشت يا با قاشقهاي سر كج شعله شمع را خاموش ميكردند.).

-اگر هنگامي كه ميخواهيد دعا كرده يا آرزويي بكنيد شمعي روشن نماييد زودتر دعا و آرزويتان برآورده ميشود چراكه تا زمانيكه شمع روشن است انرژي پرقدرت آن پشت سر خواسته هاي شماست.(حتما سقاخانه هاي قديم و سنت شمع روشن كردن هنگام دعا را فراموش نكرده ايد).

* براي اينكه بتوانيم از انرژي شمع بهترين بهره را ببريم بهتر است كه ابتدا با نوع چيدمان اثر گذار بر قدرت شفابخشي شمع آشنا شويم :

- طرح مربع : كه در 4راس مربع فرضي شمع گذاشته ودر بين آن مينشينيم.اين روش باعث ايجاد پايداري كل سيستم فيزيولوژيكي و باعث آرامش و ساماندهي است .

- طرح مثلثي : 3عدد شمع در طرح مثلث چيده در بين آن قرار ميگيريم اين روش باعث تقويت شفابخشي شمعهاست و همچنين باعث تطهير رنگ شمعها .

 - طرح صليبي : شمعها را بصورت صليب چيده و در محل تلاقي خطوط فرضي شمعها نشسته.متعادل كننده هر 4 عنصر درونمان و روح و ذهن و جسممان – تقويت فوق العاده قلب – جذب سريع رنگ شمع در بدن .

 - طرح ستاره 5 سو: اين طرح بسياري از فرشتگان شفابخش را بسوي شما جذب ميكند و باعث بيداري انرژيهاي معنوي ميگردد .

- طرح ستاره 6 سو: ارتباط بين قلب و ذهن و روح و جسم بيكديگر.اين حالت شفابخشي با قدرت بسيارزيادي تمام مراحل روحي و جسمي بدن را فرا ميگيرد.تقويت كننده و محافظ .

 

  • براي انجام شفابخشي ميتوانيد از شمع با رنگهاي مختلف يا يكسان استفاده نماييد.مدت اينكار 15 تا 30 دقيقه است.

  •  ماخذ ( کتب و سایتهای معتبر  انرژی درمانی )

                                                

 

رنگ درمانی چیست؟

استفاده از رنگ (معمولاً به شكل نور رنگی) برای تولید آثار شفابخش را رنگ درمانی می‌نامند.

 رنگ درمانی یك روش جدید نیست و پیشینه كهن دارد. این روش درمانی را هزاران سال پیش در معبد «نور و رنگ شفابخش» در منطقه هلیوپولیس مصر باستان و در یونان پیش از میلاد مسیح و در فرهنگ‌های باستانی چین و هند استفاده می‌كرده‌اند.

نفوذ رنگ‌‌ها و اثرگذاری آن‌ها را در بدن انسان به طرق گوناگون ثابت كرده‌اند. پژوهش‌های متعدد درباره علل ترجیح رنگی بر رنگی دیگر، آثار رنگ‌ها بر ذهن آدمی، بر رفتار آدمی، بر حس تعادل فكری و جسمی، در تولید شادمانی یا افسردگی، در تولید آرامش یا بی قراری و چندی موارد دیگر سال‌ها در جریان بوده‌اند و آثار رنگ‌ها را در زندگی انسان نشان داده‌اند.

پژوهش‌های جدیدتر سال‌های اخیر نیز گزارش داده‌اند كه استفاده دقیق از رنگ‌هایی خاص می‌تواند آثار مفید در سلامتی و تعادل فكر، در آرامش جسمی و روانی، در بازیابی سریع‌تر تندرستی در دوران نقاهت و در تحریك یا تشویق مثبت كودكان کم هوش داشته باشد.

رنگ‌های خاص بی‌تردید آثار اقتصادی (فروش تولیدات، خدمات)، آثار اجتماعی (كسب اعتماد و احساس رضایت، یا تحریك و تشویق توده‌های مردم و بسیاری موارد دیگر)، آثار جنسی (تحریك یا جذب جنس مخالف)، آثار روانی (خوشحالی یا افسردگی)، آثار تعلیمی و تربیتی (به ویژه برای كودكان) و چندی دیگر دارند.

رنگ زرد را در آیین بودائیسم، رنگ كاه گلی را در آیین تصوف، رنگ سرخ را در آیین كمونیسم، و رنگ سیاه را در مراسم سوگواری همه ملل بر رنگ‌های دیگر ترجیح می‌دهند.

محبوب‌ترین رنگ‌ها بین عامه مردم غرب رنگ آبی است. پس از آن رنگ سرخ است. نفرت انگیزترین رنگ، بنا به تحقیق روانشناسی به نام گرنجر از دانشگاه دورهام، رنگ زرد است. چندی پیش در انستیتوی هنرهای معاصر لندن، درون سه تالار را سه رنگ متفاوت زدند و در هر سه آن‌ها تعدادی اسباب‌های بازی فكری قرار دادند. حاصل این كه پس از چند روز افرادی كه در تالار زرد رنگ گرد می‌آمدند، همه اسباب‌های بازی‌های فكری آن تالار را یا شكستند یا دزدیدند، ولی چنان پدیده‌ها در دو تالار دیگر اتفاق نیفتاد. هیچ توضیحی برای چنان رفتار ناپسند به غیر از رنگ تالار یافت نشد. این دستاورد پژوهشی زمینه فرضیه پردازی‌های روانشناختی و جامعه شناختی شده و از جمله آن‌ها یكی این است كه تعداد و چگونگی تبهكاری در هر خیابان شهر، بستگی به رنگ نور چراغ‌های آن خیابان دارد. پاسخ قطعی به این گونه مسائل نظری را پژوهش های بیشتر عرضه خواهند كرد.

مسئله‌ای جدا از رنگ‌ها ولی مربوط به آن‌ها این است كه تنها رنگ‌ها نیستند كه بر ما نفوذ دارند و آثار گوناگونی بر ما می‌گذارند، بلکه شكل شیء نیز بی‌تردید آثاری بر انسان دارد. اشكال اشیاء مختلف، دلالت بر تولید آثاری با ریشه‌های عمیق روانی بر انسان دارند، و آن‌گاه كه اشكال اشیاء را با رنگ‌ها پیوسته می‌كنیم یا به طریقی ربط می‌دهیم، كل موضوع پیچیدگی و شگفتی بیش‌تر می‌یابد. تئوگیمبل كه یكی از مشهورترین رنگ درمانگران انگلستان است در تحقیقی كه روی 1100 آدم بالغ در انگلستان انجام داده گزارش می‌دهد كه نه تنها بیش‌تر مردم رنگ آبی را به رنگ‌های دیگر ترجیح می‌دهند بلكه رنگ‌ها و شكل‌های اشیاء را به طرقی شگفت‌انگیز به یكدیگر ربط می‌دهند.

واكنش ما به رنگ، به احتمال زیاد واكنشی عاطفی است، در حالی كه واكنش ما به شكل، واكنشی فكری است. روانشناسی مشهور به نام دیوید كتس در تحقیقی كلاسیك، از گروهی كودك خواست كه دوایری سبز رنگ را با مجموعه‌ای از دوایر سرخ رنگ و مثلث‌های سبز رنگ كنار هم بچینند. كودكان بی‌درنگ هر شكل را كنار شكل همرنگ آن گذاشتند یا به عبارت دیگر اشیاء را با رنگ آن‌ها طبقه‌بندی كردند. او همین آزمایش را با گروهی بزرگسال انجام داد و دید كه هر یك از افراد گروه، پیش از طبقه‌بندی می‌پرسد كه اشیاء ‌در دسترس را باید براساس شكل یا رنگ آن‌ها طبقه‌بندی كند.

به هر حال ما درباره اهمیت و ماهیت رابطه بین رنگ و شكل هنوز خیلی كم می‌دانیم. برخی فرهنگی‌های باستان شناختی عمیق از این مسئله داشته‌اند و آثاری كه نمودارهای جالب آن شناخت هستند باقی گذاشته‌اند ولی من اینجا بیش از این به این مسئله می‌پردازم.

 

رنگ درماني بوسيله آب :

 آب پديده اي است كه انسان براي زنده ماندن شديدا به آن نيازمند است . برخي از افراد به دلايلي مقدار اندكي آب را بصورت روزمره مورد استفاده قرار مي دهند و آن مقدار بسيار كمتر از ميزان نياز بدن آنان مي باشد . بايد توجه داشته باشيد كه شب هنگام و صبح ها پس از بيدار شدن حتما بايد آب نوشيد ، زيرا اين عمل باعث مي گردد كه نيازمندي بدن به آب رفع شده و سمومي كه در طول روز از صرف غذاها در بدن جمع شده بوسيله ادرار به راحتي از بدن دفع گردد .

براي اينكه آب را براي درمان دردها و ناراحتي هاي خود مورد استفاده قرار دهيد ، بايستي آنها را با مقداري از فركانس رنگ و نور در هم آميزيد تا مفید واقع گردد . چندين روش وجود دارد كه به طريقه آنها مي توان انرژي رنگ ها را به آب انتقال داد . يكي از اين روش ها كه بسيار ساده مي باشد ، استفاده از يك ليوان پر از آب است .

براي اينكار يك لیوان را پر از آب كرده و در دست خود نگه داريد . دست ديگرتان را نيز بر دهانه ليوان بگذاريد . اين حالت نبايد به گونه اي باشد كه روي ليوان را بگيرد ، بلكه فاصله اي حدود 5 تا 6 سانتيمتر ميان دست شما و ذهانه ي ليوان لازم است . پس از آن بر روي رنگ خاصي كه مورد نظرتان است تمركز داشته باشيد و به تنفسهاي عميق و یکنواخت ادامه دهيد .

بدين ترتيب انرژي رنگ مورد نظرشما از طريق دستانتان به ليوان منتقل خواهد شد . اين روش را 3 تا 5 دقيقه ادامه داده و پس از اتمام ، آب درون ليوان را جرعه جرعه و به آرامي بنوشيد .

يكي ديگر از روشهاي رايج شارژ كردن آب با رنگهاي درماني ، استفاده از انرژي خورشيد است . براي اين منظور شيشه صاف و تميزي را پر از آب كرده ، دور شیشه را با رنگ درماني كه نياز داريد بوسيله پارچه يا كاغذ رنگي بپوشانيد ، سپس شيشه را مقابل نور مستقيم خورشيد قرار دهيد . توجه داشته باشيد كه انجام اينكار در صبحگاهان يا مناطقي كه از آلودگي هوا مصون هستند موثر تر خواهد بود .  نور خورشيد انرژي رنگ پارچه يا كاغذ را به حركت وادار خواهد كرد و از طريق شيشه وارد آبي خواهد شد كه در آن ريخته ايد . شما پس از خوردن آب مي توانيد اطمينان حاصل كنيد كه درمان شده ايد .

ناگفته نماند كه عمل انرژي گيري بايد 1 تا 3 ساعت ادامه يابد و در طول اين مدت بايد همواره شيشه مقابل نور مستقيم خورشید صبحگاهي باشد .

افرادي كه در مورد كريستال ها و سنگ هاي زينتي درماني نيز اطلاعتي دارند ، مي دانند كه آن سنگها هم چنين تاثيري بر آب مي گذارند . به همين ترتيب نيز مي توان از سنگ براي سارژ كردن آب استفاده نمود .

استفاده از سنگ ها در بخش "سنگ درماني" به صورت مشروحمورد بررسي قرار خواهد گرفت .

تجسم رنگهاي درمان كننده :

اين تكنيك را يوگيها ، تجسم خلاق مي نامند . در كتاب اوپانيشادها آمده است ؛ روح را بشناسيد تا توانا گرديد و به تخيل دروني دست يابيد ، تا به ابدیت ملحق شويد .

در اينجا منظور از روح ، بدن اثيري است و منظور از تخيل دروني نيز همان تجسم خلاق مي باشد . روش تجسم خلاق رنگها ، سبب رشد و تقويت تخيل مي گردد و توانايي فرد را بمنظور كسب آرامش و تمدد اعصاب ، افزايش مي دهد .

شيوه سنتي تجسم خلاق رنگها :

گام نخست : تجسم يك نور رنگي

گام دوم : تنفس عميق

گام سوم : آرامش اعصاب

نخست به طريقه مراقبه بنشينيد ( به عضلات خود فشار نياوريد ) در صورتيكه اين شيوه براي شما دچار است ، بر روي زمين دراز بكشيد ، چشمها را به بالا بدوزيد و پس از 1 دقيقه آرامش ، ديگر به هيچ چيز جز نفسهایتان نيانديشيد ، آهسته چشمها را ببنديد ، سپس رنگ درمان كننده خود را بصورت گرد و غبار تجسم كنيد ، در صورت عدم توانايي در تجسم ، از يك واسطه تصويري همچون يك شيء با همان رنگ مشخص استفاده كنيد .

اكنون يك سوال پيش مي آيد ، چگونه رنگ درمان كننده خود را مشخص كنيم ؟

در مطالب قبلي براي هر رنگ يك خاصيت درماني ذكر شد . هر فرد با تشخيص نوع بيماري ناشي از اختلالات ذهني _ جسمي و با استفاده از اطلاعات اوليه اين مبحث ، قادر خواهد بود كه رنگ درمان كننده را انتخاب كند .

بطور مثال ؛ رنگ آبي همانطور كه قبلا گفته شد ، تقويت كننده سيستم دفاعی بدن است ، پس در صورت دچار شدن به بيماريهاي ناشي از ضعف يا تداخل در سيستم ايمني بدن ، اين رنگ درمان كننده خواهد بود .

 تعيين رنگ درمان كننده با استفاده از روشهاي درماني مشخص :

در اين روش مجموعه اي از بيماري هاي عمومي مشخص شده است كه براي درمان آنها رنگهاي خاصي با دستورالعمل هاي گوناگون تجويز مي شود .

كم خوني : 10 دقيقه حمام نور قرمز ، 5 دقيقه تاباندن نور قرمز بر ناحيه كمر ، نوشيدن روزانه يك ليوان آب كه در بطري قرمز نگهداري مي شود . اين اعمال سبب تعادل چاكراي ماني پورا خواهد شد .

 بي اشتهايي : تابش نور آبي به زير ناف براي مدت 10 دقيقه .

 آرتريت : گردن را تحت تابش نور قرمز قرار دهيد .

 آسم : در بزرگسالان از نور قرمز ، زرد و نارنجي استفاده مي كنند . پس از حمله آسم نور نارنجي بكار برده مي شود .

آسم كودكان : از رنگ قرمز جهت تاباندن روي لوزالمعده استفاده مي شود .

 سنگهاي كليه : تابش نور نارنجي به مدت 15 دقيقه و نوشيدن آب بطري نارنجي رنگ ، سبب تعادل در چاكراي آناهاتا ( آناهيتا ) مي گردد .

 طاسي : تابش نور آبي روي پوست سر ، هر روز به مدت 15 دقيقه باعث باز گرداندن تعادل به چاكراي آناهاتا و شبكه عصبي قلب مي شود .

 آب مرواريد : به مدت 10 دقيقه تابش نور نيلي بر روي چشم ها و سپس روده ها ، اين عمل تعادل چاكراي ويشودا و شبكه عصبي حلق را برقرار مي سازد .

 قلب : رنگ قرمز براي تحريك قلب و رنگ آبي جهت آرام ساختن آن مي باشد .

 فشار خون بالا : رنگ آبي يا سبز .

 فشار خون پايين : رنگ قرمز .

 سرماخوردگي : در صورت عدم تب ، از رنگ قرمز . هنگامي كه فرد مبتلا دچار فشار خون بالا نيست ، از رنگ نارنجي استفاده كنيد و سپس رنگ سبز را بر روي سر و در صورت تب يا تورم ، رنگ آبي را روي سينه او بتابانيد .

 دندان درد : بكار گيري رنگ آبي با تابش بر سطح ناحيه دردناك ، نوشيدن آب تحت نور آفتاب ، سبب ايجاد تعادل در چاكراي آجنايا مي گردد .

 اختلالات رواني : استفاده از نور بنفش .

 سوء هاضمه : تابش رنگ زرد بر روي شكم و نوشيدن آب تحت تابش آفتاب تا تعادل در چاكراي ماني پورا و شبكه خورشيدي احيا شود .

 كمر درد :  رنگ سبز را بر روي كمر بتابانيد تا تعادل در چاكراي مولادها بر قرار گردد .

 صرع : رنگ آبي را بر روي سر ، ستون فقرات و شبكه عصبي خورشيدي به مدت 30 دقيقه بتابانيد .

 تب ها : رنگ آبي را بر سطح پيشاني و كمر به مدت 15 دقيقه بتابانيد . با اينكار تعادل در چاكراي ساهاس برقرار مي گردد .

 نزديك بيني چشم ها : رنگ آبي را به مدت 15 دقيقه بر ناحيه بين دو ابرو بتابانيد تا تعدل در چاكراي آجنايا بر قرار شود .

 فلج : 10 دقيقه رنگ سبز بر روي گردن ، 10 دقيقه رنگ نيلي بر ستون قفرات ، استخوان و دنبالچه ، و رنگ زرد و نيلي را به مدت  20 دقيقه بر عصب سياتيك بتابانيد .

 پاركينسون : در موارد حاد ، رنگ آبي بر روي سيستم عصبي به مدت 30 دقيقه و رنگ بنفش بر سطح ناحيه فوقاني سر ، نزديك به ملاج تابانيده شود . در موراد مزمن ، نخست به مدت 15 دقيقه از رنگ ليمويي استفاده شود ، سپس دستور العمل فوق را ادامه دهيد تا تعادل در چاكراي ساهاس رارا .

 پروستات : از رنگ نيلي بر سطح ناحيه پروستات و سپس مثانه جهت تعادل درچاكراهاي  مولادهارا  و سوادهيستانا ، استفاده كنيد .

 بيمارهاي كليه : تابش نور آبي به مدت 10 دقيقه بر كليه ها .

 زخم معده : 15 دقيقه نور زرد بر روي شكم و ناحيه تحتاني كمر تابيده شود تا تعدل در چاكراي ماني پورا احيا گردد .

 زخم اثني عشر : 30 دقيقه نور زرد بر سطح شكم ، 3 دقيقه روي پيشاني و شقيقه ها و از آب تحت تابش بطري آبي روزانه يك ليوان نوشيده شود .

 

پس از آنكه تمامي تكنيك هاي مربوط به نور درمانی را فرا گرفتيد ، براي رسيدن به نتيجه مطلوب و درمانگری بايد اندكي تامل و تمرين داشته بشيد . ابتدا منبع نور را صحيح و مناسب انتخاب كنيد . پس از آن با پرسش از متخصصین اين فن و كساني كه علم و تجربه دارند ، منبع نور را به نحوي انتخاب كنيد كه از هرگونه آلودگي موجي همانند ؛ ماوراي بنفش و پرتو مادن قرمز مصون باشيد .

با اندكي تفكر ، تمرين و تجربه مي توانيد به نتايج شگفت انگیزی در علم و فن رنگ درماني دست پيدا كنيد .

                                            

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
موضوعات مرتبط: INFORMATIONS , اطلاعات عمومی , ,

آخرین مطالب

/
به وبلاگ من خوش آمدید